به طور طبیعی در زندگی ات تلویزیون را روشن می کنی و می بینی اخبار پخش می کند، حالا این اخبار هر چقدر وحشتناک، یا این دنیا هر چقدر فرورفته در چاه توالت، و یا این اخبار هر چقدر بی ربط با هستی تو، ماهیت زندگی ات هم چنان جدا از اخبار باقی می ماند. در طول جنگ هم باید ت را بشویی، مگر نه؟ حتی زمانی که سوراخی در آسمان دارد همه چیز را جزغاله می کند مگر مجبور نیستی با کسانی که دوست شان داری دعوا کنی و بعد معذرت بخواهی که منظوری نداشتی؟ معلوم است که مجبوری. به عنوان یک قانون اصولا هیچ سوراخی اینقدر بزرگ نیست که بتواند روند پایان ناپذیر زندگی را مختل کند. ولی استثناهای هم هست. لحظاتی شوم در زندگی فلک زده هایی منتخب وجود دارد که اخبار رومه ها با اخبار اتاق خواب شان تلاقی می کنند. و از من بشنو، گشتن رومه ها به دنبال گندهای خودت حقیقتاً وحشتناک است.
جزء از کل
استیو تولتز
اضطراب زمانی اتفاق می افتد که دانسته های ما از نادانسته هایمان کمتر باشد. یعنی ما نمی دانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد. به همین دلیل دچار استرس و اضطراب می شویم. وقتی اطلاعات کافی نداریم احساس عدم کنترل می کنیم. یعنی من نمی توانم تعیین کنم چه پیش آید. من قدرتی ندارم. این به ما احساس خشم می دهد و در دراز مدت درماندگی.
حالا فکرکنین این خشم رو روی عزیزترین افراد خانواده تون خالی کنین و بعد هم مثل چی پشیمون بشین. امروز واسه من این اتفاق افتاد و الان تو حالت درماندگی ام. هم به راه حل نرسیدم و هم کسی را رنجیدم. امروز فهمیدم اصلا توان رو به رو شدن با مشکلات زندگی رو ندارم و به راحتی با فرار سعی می کنم تا خودم رو از شکست نجات بدم در حالی که نمی دونم بزرگترین بازنده ام. دلم هیجان می خواد ولی در مقابل هر چیزی که زندگی کسالت بارمو تهدید می کنه سریع گارد می گیرم و کنترلم رو از دست میدم. من باید چیکار کنم؟!
درباره این سایت