اصلن روز خوبی نبود، خیلی حرص خوردم ولی بالاخره تموم شد :/ همه چیز. فقط قراره بریم کابینت ها رو انتخاب کنیم و چند بار سر بزنیم تا خونه کامل بشه. همه بابت خرید این خونه خوشحالن و مادرم مهمونی ترتیب داد که من توش حضور نداشتم به دلیل دانلود فصل سوم فرندز، از اون سریالاست که هیچوقت نگران تموم شدنش نیستی :) همشون خوشحالن ولی من حالا حس بدی دارم نمی دونم چرا :/ اصلن دلم نمی خواد دوباره طعم تلخ اسباب کشی رو بچشم، دفعه قبلی تا دوهفته به خاطر جا به جایی فرش ها کمرم درد می کرد.

یه نفر رو فرض کنید که از مسابقه دوچرخه سواری چند کیلومتری تازه خلاص شده، من الان به همون اندازه خسته ام :/ دلم یه کتاب می خواد، نه مثل اعتیاد قبلیم، در حد تفریحی. روزی چند صفحه کوچیک. ولی خب یه عالمه کار عقب مونده دارم. امیدوارم این روزا سریع بگذره و فقط تموم بشه، این اردیبهشت و اوایل خرداد واسه من زیادی طولانی تموم شده.


"امروز(اول خرداد ۹۸) من قدم به ۵۵ سالگی گذاشتم. خبر مهمی نیست؛ اما مهم است که دوستان من بدانند که این مرد ۵۵ ساله، به تعداد کتاب‌هایی که نخوانده است غمگین است؛ به شمار دست‌هایی که نگرفته است، پشیمان است و به عدد مهربانی‌هایی که نکرده است، خاطری آزرده دارد. فریبکاری سپهر تیزرو، او را خام کرد و آینده را چنان فراخ و بلند نمایاند که همه‌چیز را به آن حوالت داد. در خانۀ او کتاب‌هایی است که سال‌ها چشم به دست او دوخته بودند که از قفس کتابخانه بیرون آیند و از روی میز مطالعه بر چشم او بتابند؛ اما او همیشه به آنها وعدۀ فردا داد؛ فردایی که هیچ حُسن و امتیازی بر امروز و دیروز نداشت. اگر امروز از این مرد بسترنشین بپرسند که تنها وصیت تو به جوانان و میان‌سالان و حتی پیران و بیماران چیست، می‌گوید بخوانید و بخوانید و بخوانید. درد ما ندانستن نیست؛ درد ما خودداناپنداری و بی‌اشتهایی به دانستن و خواندن است. کتاب‌، تنها گنج جهان است که نه در زیر خاک، که در جلو چشم ماست و ما آن را نمی‌بینیم." 

رضا بابایی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

متن شرح حال گیری و مصاحبه روانی هک و امنیت سکوت بی پایان مشاوره خانواده به زبان ساده دانلود قسمت 15 سریال ساخت ایران (پانزدهم ) چکامه Dsjjsj پکینگ اسپلش ساختارگرايي تغذیه کودکان