یکی از لذت بخش ترین کارهای جهان تجسمه. اونموقع که قبل از خواب داری خودتو به خاطر تموم تنبلیا و هیچ کاری نکردنای هرروزه سرزنش می کنی، هرچند فایده ای نداره، یهو خودتو تو اون دنیای ایده آل تصور می کنی که تو کارهایی که می خواستی رو داری انجام میدی. یه روز خوب رو در حالی که همش لبخند به لب داری و یه عالمه کار خفن انجام می دی رو به تصویر می کشی و از این تصویر لبخند به لبت میاد. شاید این تصورات چیزی از زندگی درست نکنه ولی به تنهایی می تونه بار کلی از تلخیا رو کم کنه. البته علما هم می گن که طبق قانون جذب، به هر چی فکر کنی بهش میرسی. فکر رسیدن به این تصورات و تبدیل شدن به اون آدم خاص باعث می شه کلی قند تو دلت آب بشه :) طبق قانون کارما تا تو کاری نکنی اتفاقی هم نمیفته. این یکی قابل قبول تره به نظرم تا نشستن و کار کردن، تصورا می تونن هدفا و برنامه ها رو براتون مشخص کنند، حالا اونی می بره که دنباله تصورات و هدفاش بره. حتما لازم نیست مثل گری وی کارآفرین بشیم یا فیس بوک و گوگل رو تاسیس کنیم یا سیب گاز زده رو اپل کنیم، به نظر من همین که اون شخصیت دلخواهمون رو داشته باشیم و یه مهارتی که دوسش داریم رو دنبال کنیم عالیه. دوست ندارم دائم فقط تصورم از موفقیت درآمدای چند ملیون دلاری یا تاثیر گذار بودن تو تمام دنیا باشه. نمی گم دوست ندارم پولدار بشم ولی دوست ندارم بابتش خودم رو تو زحمت بندازم. داییم یه حرف باحال زد که دوست دارم دنبالش رو بگیرم، فکر می کنم واسه من بهترین راهه :)
راستش اصلن وقت نشد هدفای امسال رو اصلن مشخص کنم، البته تا حالا هیچوقت تو عمرم هدف سالانه نداشتم، یوقت زشت نباشه؟! به خاطر همین واسه امسال نشستم فکر کردم ولی اهدافی که عاقلانه به نظر می رسن، اصلن باعث نشدن ذوق کنم. واسه همین روی کاغذ نیاوردم. احساس بی ارادگی و بی انگیزگی می کنم. نمی تونم بهونه بیارم، من باید مسئولیت اشتباهمو قبول کنم، این کارها واسه این هیجان انگیز نیست چون تمومشون ناتمام های سال قبل و سالهای قبلشن. زندگی سالم، کار کردن روی اخلاق مزخرفم، یادگیری مهارت ها و به کار بردنشون و چیزای دیگه. خیلی بده که هی خودمو ناامید می کنم.
شایدم روشم اشتباه باشه. خب من دارم این کارها رو هر سال به یه روش انجام میدم، واسه همین خسته کننده شده این برنامه ها. چطوری می تونم واسه خودم جذابش کنم؟ این می تونه یه چالش جدید واسه کوآلا باشه :/
درباره این سایت